توسعه فرهنگی از نگاه اندیشمندان اسلامی
بابك نگاهداري*
نخبگان همواره یکی از عوامل تأثیرگذار در تحولات تاریخی کشورها بودهاند. مسألۀ توسعه نیز در دهههای اخیر یکی از مسائل مورد توجه نخبگان کشورهای مختلف بوده است. چگونگی تصویر و تحلیل اندیشمندان اسلامی از این مسأله، پرسشی است که این مقاله در پی پاسخگویی به آن برآمده است.
در دوران معاصر و به ويژه در چند دهه گذشته توسعه يكي از دغدغههاي مهم و ذهني نخبگان جوامع مختلف بوده است. اينكه مفهوم واقعي توسعه چيست و با چه الگويي ميتوان به آن دست يافت هميشه و در همۀ جوامع مطرح بوده است.
در حالي كه توسعه در كشورهاي پيشرفته و غربي مراحل مختلفي چون اقتصاد توسعه، فرهنگ توسعه و نظاير آن را طي كرده، در كشورهاي جهان سوم، از جمله كشورهاي اسلامي، رويكردها و نگاههاي متفاوتي در قبال اين پديده اتخاذ گرديده است. عدهاي رويكرد تقليد صرف از غرب را براي دستيابي به توسعه در پيش گرفته و سعي کردهاند با اجرای عيني الگوي توسعۀ كشورهاي غربي در کشورهای اسلامی زمينه لازم را براي توسعه این كشورها فراهم كنند و گروهي ديگر كه شايد بيشتر دغدغه ديني داشته همواره درصدد بودهاند نسبتي معقول بين مباني ديني و توسعه برقرار سازند. عدهاي ديگر نيز اهميت توجه به فرهنگ و ويژگيهاي بومي منطقه را مدنظر قرار ميدادند.
كشورهاي جهان سوم پس از استقلال با شوقي توصيفناپذير در ميدان توسعه قدم نهادند، ولي طولي نكشيد كه با انبوهي از مشكلات و موانع اصولي و زيربنايي مواجه شدند. از يك سو كشورهاي جهان سوم ساختار لازم را براي فعاليت و بسيج اقتصادي دارا نبودند و از سوي ديگر آن دسته از كشورها كه الگوهاي نظام سرمايهداري را اتخاذ كردند بیبهره از پيشنيازهاي مهم فرهنگي و اجتماعي بودند. رشد اقتصادي و توسعه صنعتي محتاج انگيزهها، خواستهها و ارزشهاي جديد فردي و نهادهاي نوين اجتماعي بود كه جهان سوم عمدتاً فاقد آن بود. جهان سوم به طور غيرطبيعي و با جهشي مصنوعي به برنامهريزي اقتصادي و توسعه اقدام نمود. آيا كشورهاي جهان سوم ماديت حاكم بر غرب را پذيرفته بودند تا در عرصه اقتصادي آنان قدم بنهند؟ آيا كشورهاي جهان سوم فرهنگ اقتصادي و مباني اقتصاد سياسي غرب را مطلوب ميدانستند تا الگوهاي توسعه آن را بپذيرند؟ در اكثر كشورهاي جهان سوم زمينه لازم فكري و فرهنگي و آرامش سياسي لازم برای توجه کردن به اينگونه مسئوليتها و معماهاي مشابه وجود نداشت تا راهي مناسب و مبتني بر سنتها و واقعيات داخلي اتخاذ گردد. تجربيات جهان سوم معرف اين نكته است كه نظامهاي سنتي آنان متحول شدند، اما محصول اين تحول نه نسبت چندانی با گذشته سنتي داشت و نه وجوه اشتراك كافي با معيارها و وضعيت جديد برقرار ميكرد. نتيجه عيني اين تحولات اغلب شكستها و معضلات پيچيدهاي ميباشد كه كشورهاي جهان سوم در قرن بيستم با آنها روبهرو بودهاند. امروزه جهت انتخاب و پرورش يك الگوي توسعه مطلوب سنتها و آداب فرهنگي بايد همواره تصحيح و تعديل گردند تا آنكه توسعه ميسر گردد. در اين زمینه در كشورهاي اسلامي نيز عدهای از انديشمندان متعهد به منظور حل اين مساله و معرفی الگوي توسعه مطلوب نظريهپردازي کرده و سعي نمودهاند با توجه به نقش فرهنگ در دستيابي به توسعه و بر پايه ارزشها و هنجارهاي اسلامي عوامل كليدي در دستيابي به توسعه كشورهاي اسلامي را ارائه نمايند.
ارزشهاي يك جامعه، فراتر از توسعه اقتصادي، جهتگيري و نتايج توسعه را تحتالشعاع قرار ميدهد. سرمايههاي انباشتهشده مادي و انساني در اختيار ارزشها و اعتقادات جامعه قرار ميگيرد. اينكه يك جامعه چگونه توسعه اقتصادي را با ارزشهاي خود بياميزد بسته به تعريفي است كه از حيات ارائه ميدهد و حدي كه ميان ماديت و معنويت قائل ميشود.
nik...برچسب : نویسنده : nik nik بازدید : 338