<no title>

ساخت وبلاگ
شلام باژم اومدم

حوصلم سر رفته بود گفتم بیام اپ کنم

نتونستم اپ نکنم گفتم بیام بهتر

اینم اپ من نظر یادتون نره

 

من که رفتم بنویسید دمش گرم نبود

بنویسید صدا بود ولی نرم نبود

خانه و خاک و خدا داشت ،تماشایی بود

بنویسید دو خط مانده به تنهایی بود

بنویسید که با ماه کبوتر می چید

از لب زاغچه ها بوسه باور می چید

بنویسید که با چلچله ها الفت داشت

اهل دل بود و با فاصله ها نسبت داشت

دلش از زمزمهءنور عطش می بارید

ریشه در ماه ولی روی زمین می جوشید

بنویسید زبان داشت ولی لال نشد

بنویسید که پوسید ولی کال نشد

پر طوفان غزل بود ولی سیل نداشت

بنویسید که دل داشت ولی میل نداشت

پنجه بر پنجره روشن فردا می زد

وسعت حوصله اش حلقه به دریا می زد

بنویسید به قانون عطش آب نداد

و کر کودک احساسش را تاب نداد

سرد و سرمازده از سمت کویر آمده بود

کودکی بود که در هیات پیر آمده بود.

تا صدای دل خود چند تپش فاصله داشت

گاه با فلسفه عشق کمی مسئله داشت

nik...
ما را در سایت nik دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nik nik بازدید : 328 تاريخ : جمعه 19 آبان 1391 ساعت: 3:26