ننگ بر تو.....

ساخت وبلاگ

بسیار خرابم ....با ریزش اشک این ها ار مینویسم نه  برای دل خودم که برای دل دوستی بسیار

عزیز که مردی درنده  روح او را چنان دریده که ترمیم او به آسانی ممکن نیست ....مردی پست

که نامی از مرد بر خود نهاده...... کسیکه کلامش نالسزاست ...افکارش شک است ....روزگارش بدبینی

است ..دانشش خودرایی است و معنای هتاکیهای بسیاررر

منکه مردی نمیبینم .......منکه اصلا انسانی نمیبینم


و تو ای دوستم .....تو ای همدل سالهای سال من .....مقاومت کن

من تورا تنها نمیگذارم ....من تورا هیچ گاه در میان این جنگل  رها نمیکنم

هم سفر سالهای نوجوانیم تا بدین لحظه .....بخاطت جلئی دنیا می ایستم

بخاطرت سینه سپر میکنم ......که تو بیش ازین زخمی نشوی.....

که تو پر بگشایی به سوی رهایی.........

تلخم..تلخ تر از لحظه های دود افیون

تلخم ...دردم ...دردمند ازین روزگارجنون

من در خود میپیچم...نه به رقص

میپیچم از تمام آنچه میبینم

دیگه هیچ انسانی نمیبینم...چیزیکه هست

مادون انسانیت است

چنان تلخم که بوسه ای گر بگیرد کسی از من

زهر است وشرنگ بر کامش

چنین تلخی رهاورد توست ای مرد نامرد نفرین شده

که برخیالت چون بر زنی دست یافتی گویی دارایی توست

تلخم ...بغضم ...آهم ....چرا چنین حسی هست در تو

نمیدانی  که انسانیست دارای روح

دارای بودن و موجودیتی از انفاس الهی

تلخی من از توست ای مرد که نامت مرد است

که چون درندگانی در لباس میشی

اشکهایم گر میریزند نه برای خویش است که برای ددمنشی توست

چرا چنینی و چنین مینامی خویش را

من مردی را در دستان زنی دیدم که مردی چون ترا که از اعتیاد زخم دلش بود نگهداری میکرد

و تو ای حیوان آدم نما چگونه به خودت  اجازه میدهی بدو دست درازی کنی

آخخخ ....دردم بخاطر زن توست ای بی لیاقت

ای کسیکه خود  با رفتاری حیوان گونه ...از خود بیزارش کردی

آه...خدایا آیا زنان را برای هوس این وحشیان آفریدی

خدایا آیا تو نیز مردی؟؟!!!!

خدیای چنین پستی از آفریده ی تو بر می آید

خدایا مگر مرد و زن انسان نیستند

مگر از وجود تو دمیده نشده بر این دو

پس مردان چرا چنینند؟؟؟؟

nik...
ما را در سایت nik دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nik nik بازدید : 361 تاريخ : جمعه 19 آبان 1391 ساعت: 3:27