گوشی عزیززززم....

ساخت وبلاگ
 

گوشی عزیزم، که با هزار زحمت و عرق جبین و کار و پس و انداز و اینا خریده بودمش،

گوشی که حاصل دسترنج خوودم بوووود،

همونی که دو روز بعد کنکور با سمیرا رفتیم انتخاب کردیم و خریدیم...

همونی که شاید بارها و بارهاااا از دست مبارک من سقوط کرده و با سر خورده تو سرامیک و کف آسفالت و ظرفشویی و گلاب به روتون دستشویی و ... و ...

امروز توسط دستان خودم به دیار باقی شتااافت...

تقصیر من نبود اصلاااا، خودش خودشو ول کرد از تو دستااام، رفتم گاز رو روشن کنم، یهو نمیدونم چی شد سر خورد افتاااد کف سرااامیکا، این بلا تا حالا بیشتر از ده بار به سرش اومده بودهاااا

ولی نمیدونم چی شد اینبااار...

یهو مینو گفت فریباااا گووشیت ت، گفتم اشکال نداره بابا، گوشی من جون سخته، هیچییش نمیشه... ولی گوشی من، نازنین من، عزیز من، همراااااااه همیشگی من ن، ایندفعه طاقت نیاورد...تو دستای مینو پرپر زد، خاموش روشن شد و برای همیشه چشم از این دنیا فرو بست...

البته هنوز چشم نبسته!! روشن میشه ولی صفحه ش سفیده!!!

حالا من چیکاااااار کنم، گوشی از کجا بیااارم، در این وضعیت اسفبار دلااار کی میتونه بره گوشی بخره آخه... این روزها هم اینقده سرم شلوووغه که مداام احتیاج دارم به این و اون زنگ بزنم،

نمیدونم چطوری به برو بچ خبر بدم یه وقت خدای ناکرده نگران نشن!!(چقدر هم که میشن!!!)

آخ آخ خ خ

اخیرا یکسری شماره جدید تو گوشی (نه سیمکارت ) ذخیره کرده بوووودم، اوووه، از کجا بیااارم حالا شماره ها رووو، وااای وااای...

من گوووشیمو میخواااااااامممم

 

nik...
ما را در سایت nik دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nik nik بازدید : 346 تاريخ : جمعه 19 آبان 1391 ساعت: 3:27